اولین معما های معروف در بابل مطح شدند! امروزه حل معما می تواند قابلیت های افراد را در برابر دوستان و آشنایان نشان دهد. معما ها علاوه بر اینکه جالب هستند، فواید زیادی برای سلامتی دارند؛ به کودکان در بهتر صحبت کردن، کمک می کنند و خطر ابتلا به زوال عقل در سالمندان را کاهش می دهند.
ما در این مقاله 10 معما و داستان کوتاه را ارائه کرده ایم که هوش و منطق شما را مشخص می کند.
معما های جالب تصویری با جواب
1. کدام درب امن است؟
کدام درب امن است؟
یک روز صبح مری کوچولو در یک قلعه در کاستاریکا به دام افتاد. در این قلعه 4 درب وجود داشت، اما تنها یک درب راه خروج به بیرون بود. هر کدام از این درب ها به جایی باز می شوند؛
درب اول به گدازه های ذوب باز می شود
درب دوم به اتاق یک دلقک قاتل باز می شود که هر کس وارد این اتاق شود، را می کشد
درب سوم به یک اتاق یخ زده باز می شود که سریع بسته شده و دیگر باز نمی شود
درب چهارم به اتاقی باز می شود که در آن یک پلیس، هر مرد و زنی که وارد اتاق شوند را می کشد
مری کدام درب را باید انتخاب کند؟
جواب ها
جواب : درب چهارم، پلیس مرد ها و زن ها را می کشد اما مری هنوز یک دختر بچه است.
2. برج ایفل
برج ایفل
گای د موپاسنت از برج ایفل متنفر بود. بنابراین هر روز جایی را برای خوردن ناهار انتخاب می کرد که هیچ دیدی به برج نداشته باشد.
او در کجا ناهار می خورد؟
جواب : او ناهار را در رستورانی که در کنار برج ایفل ساخته شده، می خورد.
3. قتل در سونا
قتل در سونا
4 نفر همیشه در سونا با هم ملاقات می کنند؛ جک، یک موسیقیدان است که یک آی پاد برای گوش دادن به موسقی همراه خود دارد، استیو، یک بانکدار است که همیشه یک بطری آب همراه خود می آورد و پاتریک و مایکل که هر دو وکیل هستند و همیشه پرونده هایی را برای مطالعه با خود می آورند.
یک روز که همه به سونا آمدند، پاتریک را دیدند که کشته شده، او به وسیله ی یک شی تیز به قتل رسیده بود. پلیس بلافاصله وارد ماجرا شد و تحقیقات را انجام داد، اما آنها مدرکی پیدا نکردند.
چطور چنین چیزی اتفاق افتاده است؟
جواب : پاتریک توسط استیو کشته شده است. استیو در بطری خود یخ آورده بود که با آن پاتریک را کشته و بعد هم یخ ها آب شده و مدرک جرم از بین رفته است.
4. زن عصبانی
زن عصبانی
پیت به همسرش گفت که تا ساعت 8 به خانه می آید اما او ساعت 8:05 به خانه رسید. آنها هیچ برنامه خاصی ندارند، اما همسرش به خاطر دیر آمدن از دست او عصبانی است.
چرا او خیلی عصبانی شد؟
پیت قرار بود ساعت 8 شب خانه باشد اما او ساعت 8:05 دقیقه صبح روز بعد به خانه رسیده بود.
5. مگس در قهوه
مگس در قهوه
برندون در کافی شاپ نشسته و در حال نوشیدن قهوه ی خود بود که یک مگس در قهوه دید، او از پیشخدمت خواست تا قهوه ی دیگری برای او بیاورد اما وقتی که فنجان قهوه را جلوی او قرار دادند با تعجب دید که همان قهوه ی قبلی را برای او آورده اند.
چگونه او فهمید که این همان قهوه ی قبلی است؟
قهوه ی دوم که برای او آوردند شیرین بود، برندون در قهوه ی قبلی خود، شکر ریخته بود.
6. یک مجسمه شکسته
یک مجسمه شکسته
جان تنها در خانه نشسته بود که صدای شکستن چیزی از اتاق همسرش به گوش رسید، وقتی که او وارد شد، دید که مجسمه ی مورد علاقه اش شکسته شده و در همان لحظه کسی از اتاق خارج شده و پا به فرار گذاشت.
جان سعی کرد که فرد فراری را پیدا کند، اما در خیابان به دلیل هوای سرد، شیشه های عینک او بخار گرفت و غریبه از دستش فرار کرد.
جان این داستان را برای یک پلیس تعریف کرد، اما تحقیقی در این زمینه صورت نگرفت و پلیس از او خواست که به دروغ خود اعتراف کند و بگوید که مجسمه را شکسته است.
آیا داستان جان دروغ بود؟
بله. زمانی که فردی از یک جای گرم به یک جای سرد برود، شیشه های عینک بخار نمی گیرند. او فقط می ترسید به همسرش بگوید که مجسمه مورد علاقه اش شکسته شده است.
7. چه کسی آقای جیمز را کشته؟
چه کسی آقای جیمز را کشته؟
آقای جیمز در اتاق خود کشته شهد است. اتاق پنجره ای نداشت و درب قفل شده بود. تنها 4 نفر هستند که کلید اتاق را داشتند.
سوفیا خدمتکار خانه : “من آمدم تا آقای جیمز را بیدار کنم ولی با جسد او رو به رو شدم و شروع به جیغ زدن کردم! ”
جان خدمتکار خانه : “وقتی که صدای جیغ سوفیا را شنیدم به اتاق آمدم و چراغ را روشن کردم، دیدم که آقای جیمز با چاقویی که در گردن او فرو رفته، به قتل رسیده است.”
سارا سرپرست خانه : “من در کنار جان بودم، با او به اتاق آمدم، دیدم که اتاق غرق خون شده است.”
جک آشپز : “من صبحانه آماده می کردم و چیزی ندیدم.”
چه کسی آقای جیمز را به قتل رسانده است؟
سوفیا. چون اتاق تاریک بوده و او نمی توانست چیزی ببیند مگر اینکه از قبل می دانسته.
8. غریبه آشنا
غریبه آشنا
استن یک غریبه را دید که او قبلا هرگز او را ندیده بود، فقط در مورد او شنیده بود و هیچ توضیحی از ظاهر او تا به حال نشنیده، او فرد مشهوری نبود، با این حال، استن فورا متوجه شد و این مرد را شناخت.
این چطور ممکن است؟
او برادر دوقلوی یکی از دوستان استن است.
9. یک ماشین مشکوک
قتل در ماشین
فردی در یک ماشین با شلیک گلوله به قتل رسیده بود. اما باروتی بر روی لباس های او دیده نشد، یعنی قاتل در زمان تیراندازی در ماشین نبوده، علاوه بر این بر روی بدنه ی ماشین جای هیچ گلوله ای دیده نمی شود و همه ی درب ها و پنجره ها هم بسته هستند.
پس این مرد چگونه کشته شده است؟
این مرد اول کشته شده و سپس در ماشین قرار داده شده است.
10. کلید گنج
کلید گنج
یک ماجراجو، صندوق گنج دزدان دریایی را پیدا کرد. برای باز کردن درب صندوق گنج سه کلید وجود داشت؛ کلید طلایی، نقره ای و سیاه که فقط یکی از آن ها درب صندوق را باز می کند. دزدان دریایی او را پیدا کرده و تنها یک فرصت برای باز کردن درب صندوق به او می دهند.
اگر درب صندوق را باز کند، گنج مال او می شود، اگر اشتباه کند، دزدان دریایی او را می کشند و تنها یک رمز در کنار صندوق بود: TGK HOE ELY DEN.
کدام کلید صندوق گنج را باز می کند؟
ماجراجو حرف های درست را از بین کلمات پیدا کرده و در کنار هم قرار می دهد، کلمه ی GOLD به دست می آید یعنی کلید طلایی درب صندوق را باز می کند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0